مقالات آرشیو خبر ها
همه‌ تقصیرها زیر سر حصیرباف فاسق نیست!

همه‌ تقصیرها زیر سر حصیرباف فاسق نیست!

 

هیچ حمله و دفاعی بر مفهوم «انتقاد» وارد نیست. این واپسین سلاح طرفداران و حلال‌ترین مواجهه‌ای‌ست که یک هوادار می‌تواند نسبت به تمام ارکان تیم مورد علاقه‌اش مبذول دارد. این تکمله‌ی مناقشه‌برانگیز را نه‌تنها «دوشان ولاهوویچ» که حامیان او نیز باید آویزه‌ی گوش‌شان کنند.

 

طعنه‌ی چند هفته پیشِ لیام هندرسون، هافبک اسکاتلندیِ امپولی به ولاهوویچ (جمله‌ای قریب به این معادل فارسی: «اوه اوه بازیکن 80 میلیونی اومد» یا «اوه، اوه بازیکن 80 میلیونی رو ببین») در جریان باخت تاریخی یووه به این تیمِ درجه 3 رقابت‌های سری A، اگرچه در نگاه اول یک توهین و موضعی خوش‌وقت برای حمله و خالی‌کردن انباشت خشم بر سر او بود اما از زوایایی دیگر نیز قابل بررسی و تأمل است.

 

تقریباً همه ما از رقم قرارداد 70 میلیونی (+10 میلیون پاداش) او آگاهیم؛ اینکه هندرسون نیز تا این اندازه پیگیر مبالغ پنجره‌های نقل و انتقالاتی یوونتوس است و زحمت تجمیع اعداد آن با پاداش‌هایش را هم کشیده در نوع خود جالب‌ِتوجه و با مزه است؛ اما آیا می‌توان با درگیرشدن‌ در این جمله‌ی به ظاهر غیراخلاقی و تحریک‌آمیز، بخشی از حقایقِ آزاردهنده‌ی نهفته در مغز آن را نیز نادیده انگاریم؟

 

از یادآوریِ تحقیرآمیزِ قرارداد 3 میلیون یورویی این بازیکن (هندرسون) یا تقدیم یک دو جین فحاشی مبسوط به عنوان پاسخ گرفته تا تنظیم شکایت برای پیگیری حق بازیکن (ولاهوویچ) و اهانت به ساحتِ باشگاه نزد مراجع ذی‌صلاح؛ شیوه‌ها و راه‌کارهایی هستند که می‌توان به آنها اندیشید. اما زوایه‌ی مورد مداقه‌ی این یادداشت دعوت به بازنگری و رجوع به خویشتن است.

 

بله؛ درست است. بر پیشانی دوشان ولاهوویچ مهاجم 23 ساله‌ی صربستانی یووه، تگِ 80 میلیونی نقش بسته و آمدن او از فلورانس به تورین اساساً با منطق جذب یکی از آینده‌دارترین و ستاره‌ی احتمالی سال‌های آتی رقم و سند خورده است. او آمد تا التیامی باشد بر کورتاژ دیبالا، آلترناتیوی جوان برای هیگواینِ پیر، گل‌زن‌تر از گل‌نزدن‌های موراتا، الگویی برای رشد بهینه‌‎ی سوله، فرصتی برای ارتقای همکاری‌های امیدبخش با کیه‌زا و کین، محملی برای فراموشیِ فراق و دوری تمام‌ناشدنیِ کایو ژورژ، تلاشی برای نسیانِ نام پیاتسا، تکرار خاطرات مانژوکیچ و حتی بیشتر از آن و چه‌بسا مرهمی بر دوران پســـارونالدو.

 

اما یک فصل و نیم حضور او در یوونتوس ما را در تمام هدف‌گذاری و رویاسازی‌های اشاره شده در پاراگراف قبلی فریز کرد. عده‌ای انگشت اتهام را روانه‌ی سرمربی کردند و مکس الگری و سیستم نارسایش را عامل انسداد ولاهوویچ قلمداد کردند و دسته‌ای دیگر با مشاهده‌ی دقیق بازی و نمایش‌های ولا در زمین، نظر قبلی‌شان را در مورد تمام توصیفات پیشین و امیدواری‌های کاذب پس گرفتند. در این بین گروهی میانه نیز قابل رصد بودند؛ همان‌ها که اعتقاد داشتند او بازیکنی جوان است و شاید نتوان او را ستاره‌ای هم‌ردیف با هالند و ام‌باپه پنداشت اما مهاجمی قابل است که در صورت استقرار در سیستمی متناسب با ویژگی‌های او، می‌توان شاهد شکوفاشدن ظرفیت‌های بالقوه‌ی او و مواجهه با مهاجمی استاندارد و گلزن شد.

 

پیش از آنکه جایگاه خودمان را در دسته‌بندی‌های اشاره شده نسبت به دوشان ولاهوویچ بیابیم بد نیست نیم‌نگاهی اجمالی به عملکرد او نیز بیاندازیم. دوشان در مدت یک فصل و نیم حضورش در جمع بیانکونری، 63 بار برای تیم به میدان رفته (در تمام رقابت‌ها) و 23 بار نیز موفق به باز کردن دروازه رقبا شده است؛ آماری با این میانگین: یک گل در هر 2.7 بازی. این را هم اضافه کنیم که او در این فصل نیز تنها 4 همکاری و پاس منجر به گل از خود بر جای گذاشته است. ولاهوویچ همچنین در 4 فصل حضورش در فلورانس نیز به ترتیب صفر، هشت، بیست و یک و بیست گل به ثمر رسانده و این آمار 49 گله را در 108 بازی کسب کرده است؛ آماری با این میانگین: یک گل در هر 2.2 بازی. نه تعداد گل‌ها که آمار کلی نشان می‌دهد او تنها کمی بهتر از وضعیت فعلی‌اش در یوونتوس بوده! (می‌پذیرم که قابل بررسی‌ست و استنادپذیری‌اش جای بحث دارد)

 

تا اینجا هرچه گفته شد توضیح واضحات بود. آنچه از دوشان ولاهوویچ در میادین دیده‌ایم بر هیچ‌کدام‌مان پنهان نبوده است. اما واقعیت این است که یوونتوس به نفراتی نیاز دارد که برای پیروزی بجنگند. در تورین اسامی بزرگی طلوع و غروب کرده‌‎اند و این سرزمین هرگز واداده و مسحور نام‌ها نشده؛ چه بسیار زیدان‌ها، دل‌پیه‌روها و حتی رونالدوها که آمده و رفته‌اند و آنچه باقی مانده رزومه‌ و تاریخچه‌ای از عملکردها و تلاش‌های آنها در دوران حضورشان است. امروز در تاریخ باشگاه یوونتوس، تضادها و بهانه‌تراشی‌های‌ ستارگان در فصولی که ناکام بوده‌اند، بی‌اهمیت‌ترین موضوع است. اینجا منظومه‌ای‌ست که عذرتراشی و مقصرسازی تنها مناسبِ تحلیل‌های شفاهی هواداران و خوراک چند روزه‌ی رسانه‌ها و مکتوبات است. ولاهوویچ چه در حصار الگری و چه در جدال با ناشکوفایی‌اش، عملکردی مشخص در زمین از خود نشان داده. نمی‌توان با کوله‌باری از گل‌های زده به تورین آمد و توبره‌ی خالی را به سهل‌الوصول‌ترین مقصر حواله داد.

 

حتماً رأی و ملاحظات فنی و تاکتیکیِ سرمربی کنونی در خرید ولاهوویچ موثر بوده و حتماً خود بازیکن و مدیربرنامه‌ها و نزدیکانش در کنار ابعاد مالی، تحلیل‌ها و بررسی‌های فوتبالی را نیز در مورد این بازیکن لحاظ کرده‌اند. نمی‌توان تمام این پیش‌فرض‌ها را نادیده گرفت و از کم‌کاری یا حتی ناتوانی ولاهوویچ فاکتور گرفت و مشتقِ یهودایِ یوونتوس را دمادم احضار کرد و یک طرفه صورتِ سرخ الگری را نواخت.

 

مدت‌هاست که نه‌تنها گلزنی که تقلایی درخور برای رسیدن به آن را در ولاهوویچ نمی‌بینیم. اساساً مدت‌هاست که هیچ‌چیز از او نمی‌بینیم؛ دریغ از استپی ساده، پاسی صحیح یا فرار و شوتی خطرساز. (لطفاً نگویید مگر از یووه چیزی می‌بینیم که از او ببینیم؟ این استفهام در صحیح‌ترین حالت، صرفاً گزاره‌ای احساسی و نمادین است.) در عوض او را بیشتر از همیشه عصبی و درمانده دریافته‌ایم؛ عاملی که تنها بخشی از آن می‌تواند ترجمانِ ناکامی‌هایش در امر گلزنی باشد. شخصاً میانه‌ای با توجیهات مبتنی بر عدم تطابق بازیکن با سیستم ندارم. در عصر تلاطمات سیستماتیک فوتبال، این وظیفه و اجبار بازیکن است که در مواجهه با درخواست‌های تاکتیکی هر مربی، داینامیک و انعطاف‌پذیر باشد. عصر فورواردهای باکسِ بی‌خلاقیت، منفعل و اخته که توپ روی سر و پاهای‌شان فرود بیاید (یا به قول فوتبالی‌ها بنشیند) گذشته است. نمی‌توان تا ابد به گلزنی‌های گذشته او در فیورنتینا استناد و او را مدام تبرئه کرد. ضمن آنکه نمی‌توان با ترکه‌ی نروییده‌یِ «درخشش» احتمالی‌اش در بایرن، یونایتد و امثالهم نیز مخالفان را فَلَک کرد.

 

به نظر می‌رسد مهم‌ترین نکته و اصلی‌ترین نقب را همان لیام هندرسون در بهترین زمان ممکن به سوی ولاهوویچ پرتاب کرد. از پوسته‌ی نامحترمانه آن که عبور کنیم این هشدار به همه ما یادآور می‌شود: تخم‌مرغ‌هایمان را در سبدی گران‌قیمت اما سوراخ گذاشته‌ایم و نباید برای پوشاندن محاسبات خرید اشتباه‌مان (سبد) حصیربافِ فاسق (الگری) را گردن بزنیم. (بماند که همه در این ناکامی به تناسب‌شان تقصیر دارند؛ از مدیران، تا سرمربی و صد البته خود بازیکن)

 

امـــروز کسی دقیقاً نمی‌داند که آینده‌ی «دوشان ولاهوویچ» در یوونتوس چه خواهد بود. اما این را همه ما به خوبی می‌دانیم که یوونتوس باید به دنبال بازیکنانی باشد که بتوانند به ایجاد تفاوت‌ها در زمین کمک کنند و کاتالیزوری باشند برای بازگرداندن تیم به جایگاه حقیقی و موقعیتی که لایق ماست.

 

اگر «رفت» بدون هیچ حسادتی برایش آرزوی موفقیت خواهیم کرد اما اگر «ماند» این توقع را بی‌رحمانه‌تر از او خواهیم داشت که به نزدیک‌ترین فرم به آن چیزی که همه از او توقع دارند نزدیک شود. مسیر بازسازی امپراطوری «یوونتوس» چه «با» و چه «بدون» ولاهوویچ‌ها چشم‌انتظار ماســـت.


«به اشتراک گذارید»
Google+ Twitter Facebook
حامد
حامد «خبرنگار»
ارتباط با نگارنده: